اصغرفرهادی در حال به پایان رساندن فیلمبرداری تازه ترین اثر خود به نام « گذشته » است. قسمت اعظم فیلم به زبان فرانسوی است و داستانش در پاریس و حومه آن می گذرد.
شهاب حسینی با یک دهه حضور در سینما و تلویزیون حرکتی بطئی و رو به رشد داشته، او این روزها یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران با کارنامهای قابل اعتنا است. اواخر دهه 70 زمانی که با پخش برنامه ترکیبی "نیمرخ" و محبوبیت آن تولید برنامههای ترکیبی در تلویزیون رواج پیدا کرده بود در شبکه دو برنامهای روی آنتن میرفت با نام "اکسیژن" که نوجوانها را با مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی آشنا میکرد. مجری جوان آن برنامه شهاب حسینی بود که چهرهای شرقی و دوست داشتنی داشت، "اکسیژن" به اندازه "نیمرخ" موفق نبود اما سکوی پرتاب برای بازیگر جوانی بود که زمانی سودای فوتبالیست شدن داشت و آن روزها نمیدانست به بازیگری شناخته شده در سینمای ایران تبدیل میشود.
پخش مجموعه "پلیس جوان" به کارگردانی سیروس مقدم و بازی در نقش اصلی این مجموعه مسیر حضور شهاب حسینی را در سینما باز کرد، حسینی در این مجموعه نقش جوانی را بازی میکرد که احساس وظیفه را باید با بحرانهای خانوادگی و محرومیتهایی که از کودکی داشته پیوند میزند و بر ترسها و تردیدهایش پیروز میشد.
یونس (شهاب حسینی) در "پلیس جوان" جوانی آزده دل و عاشق پیشه بود که نشان نمیداد بازیگرش استعداد و توانایی دارد و میتواند فراتر از دیالوگهای پرسوز و گداز مجموعه بگوید. اولین فیلم سینمایی حسینی "رخساره" بود، او در این فیلم باز هم با میترا حجار همبازی بود، بازیگری که در آن مقطع شهرتی بیشتری از حسینی داشت. "رخساره" که با توجه به فضای آن دوران داستانی ویژه را روایت میکرد در اکران عمومی موفق نبود و دیده نشد.
"آدمکها" دیگر فیلم حسینی که در آن نقش جوان اول را بازی میکرد سرنوشتی بهتر از "رخساره" نداشت و دیده نشدن این فیلمها باعث میشد حسینی هم یکی از دهها بازیگر جوانی به نظر برسد که اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 به سینما آمدند و به دلیل آنکه برای بازیگری سینما مناسب نبودند از گردونه بازیگری خارج شدند.
حضور در فیلم سینمایی "واکنش پنجم" در نقشی کوتاه فرصتی بود تا جوان احساساتی "پلیس جوان" خود را به مخاطبان سینما معرفی کند، حسینی در فیلم زنانه تهمینه میلانی نقشی کوتاه بازی میکرد اما خوش اقبال بود که در فضای ضد مرد فیلم! او به اندازه بازیگرانی که نقشهای اصلی را بازی میکردند دیده شد. پس از آن او در فیلم سینمایی "زهر عسل" در کنار مهناز افشار و محمدرضا گلزار بازی کرد.
"زهر عسل" جدی گرفته نشد اما بازی حسینی در نقش جوانی بیمار و با اختلالهای روانی از امتیازهای این فیلم است، "این زن حرف نمیزند" درامی اجتماعی با موضوعی ملتهب بود که حسینی در آن نقشی متفاوت بازی میکرد، او در این مقطع داشت آهسته آهسته از زیر سایه نقشهای مثبت تک بعدی خارج میشد. او نشان میداد که میتواند در میان انبوهی از بازیگران بیشتر دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد.
در "شمعی در باد" حسینی در کنار بهرام رادان قرار گرفت، ستارهای که آن روزها شهرت و محبوبیت فراوان داشت اما بازی روان حسینی در این فیلم دیده شد و زیر سایه درخشش رادان قرار نگرفت. حسینی سهم خود را در فیلم داشت، سهمی که با بازیگر نقش اول این درام جوانپسند برابری میکرد. از اوایل دهه 80 حسینی به بازیگری پرکار تبدیل شد، بازیگری با چهره و صدای مطلوب که اگر در فضای درست قرار میگرفت میتوانست نقشآفرینی خوبی داشته باشد.
در مسیری که او میپیمود البته فراز و فرودهایی وجود داشت، حرفهای شدن باعث میشد حسینی از فیلمهایی مثل "الهه زیگورات"، "پیشنهاد 50 میلیونی" یا "پرچمهای قلعه کاوه" سر دربیاورد، اما این تجربهها به او توانایی داد که در فیلمهای متوسط و ضعیف هم حضوری قابل قبول داشته باشد و گاهی به امتیاز فیلمهایی تبدیل شود که ارزش دیدن نداشتند.
شهاب حسینی در این سالها بازیهای خوبی در "غیرمنتظره"، "قتل آنلاین"، "بچههای ابدی" و "محیا" به یادگار گذاشت که بیشتر آنها آن طور که باید دیده نشدند، منتقدان معمولا فیلمهای متوسط را در ارزیابیهایشان جدی نمیگیرند و بازیگرانشان را از خاطر میبرند. در میان انبوهی ستاره خوش سیما و بازیگرانی که انواع تبلیغات و حمایتها را داشتند شهاب حسینی حرکتی بطئی در سینما و تلویزیون داشت و خود استعداد و قابلیتش را اثبات کرد، بیآنکه نیاز به جلوهگریهای مرسوم ستارگان سینما داشته باشد. این میل درونی را میتوان در بازیگری حسینی هم دید، بازی بدون اغراق و تصنع از ویژگیهای کارنامه او است.
در سال 87 دو اتفاق مهم در کارنامه حسینی افتاد، بازی در فیلم سینمایی "درباره الی" و "سوپراستار" نقطه عطفی در کارنامه این بازیگر بود، حسینی که برای بازی در "محیا" دیپلم افتخار به دست آورده بود برای بازی در این دو فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به دست آورد، اما مهمتر از این جایزه نوع بازی او در این دو فیلم بود.
حسینی در "درباره الی" منطبق با واقعگرایی حاکم بر فیلم حرکت کرده و در میان انبوهی بازیگر حرفهای و بازیهای درخشان حضور خود را اثبات میکرد، در "سوپراستار" جنس بازی او منطبق با شخصیت عبوس و تندخوی ستارهای بود که میتوانست نمادی از بسیاری ستارههای بد اخلاق سینمای ایران باشد، حسینی در "سوپراستار" تحول درونی این شخصیت را با عبور از بازی برونگرایانه به بازی درونی نشان میداد.
حسینی در "آناهیتا" دوباره در کنار میترا حجار قرار گرفت، همکاری سوم آنها مانند تجربههای قبلی نبود. هر دو در موقعیتهایی فراتر از آنچه در سال 80 داشتند تلاش کردند در فیلمی که تجربهای متفاوت در سینمای ایران بود نقش خود را به درستی ایفا کنند.
انتظارها از حسینی بعد از "درباره الی" بیشتر شد، او یک سال بعد در "پرسه در مه" فراتر از "درباره الی" رفت و نقش هنرمندی جوان در آستانه خلق هنری و فروپاشی را به خوبی بازی کرد، نقشی که مستحق دریافت سیمرغ بلورین هم میتوانست باشد . حسینی در این فیلم نقشی دشوار را بازی کرد نقشی که میتوانست با درک اشتباه او به یک کاریکاتور تبدیل شود اما او آن را طوری بازی کرد که رنج و جنون یک هنرمند را به تصویر کشید.
حسینی این قدرت را به دست آورده که در برابر بازیگرانی مثل لیلا حاتمی، مریلا زارعی، ترانه علیدوستی و... تواناییهای خود را به رخ بکشد، مسیر حرکت حسینی در سینما و زندگی از هم جدا نیست، او ستارهای متواضع و مردمی است. آنهایی که او را از نزدیک میشناسند خوب میدانند که محبوبیت مردمی او حاصل درخشش در "درباره الی" یا فروش "سوپراستار" نیست. این محبوبیت و شهرت محصول برخورد همراه با فروتنی این بازیگر با مردمی است که ممکن است علاقهای به سینما و بازیگری نداشته باشند.
بازیگری که به واسطه فیزیک و خصوصیات چهرهاش هم میتواند درنقشهای مثبت دیده شود هم قابلیت بازی در نقشهای منفی، پیچیده و چند وجهی را هم دارد بازیگری که میتواند فراتر از آنچه در کارنامهاش دیدهایم و درستی مسیرش را نشان میدهد حرکت کند اگر فرصت همکاری با کارگردانهای شاخص این سینما را به دست بیاورد.او این روزها و در حالی که نزدیک به یک دهه از فعالیتش در سینما میگذرد به گزینهای قابل اعتماد در سینمای ایران تبدیل شده، انتخابی که هم توانایی و استعداد دارد، هم محبوبیت و هم کارنامهای قابل توجه.
حسینی امسال این فرصت را پیدا کرد تا با کیانوش عیاری در فیلم سینمایی "خانه پدری" همکاری کند که اتفاق خوبی برای یک بازیگر است، نگاه متفاوت عیاری به بازیگری میتواند این فرصت را به شهاب حسینی بدهد تا فضایی تازه را در کارش تجربه کند، از سویی دیگر حسینی برای دومین بار بخت همکاری با فرهادی را در "جدایی نادر از سیمین" پیدا کرد.حضور در این دو فیلم و همکاری با دو کارگردان با دو سبک متفاوت میتواند نقاط درخشان تازهای به کارنامه حسینی اضافه کند. شاید سیمرغ بلورین جشنواره امسال به شهاب حسینی برسد.
جنیفر یکبار دیگر بخاطر رفتار متکبرانه خود خبرساز شد.
بنا به گزارشات رسیده ،وقتی یکی از مهمانداران خطوط هوایی یونایتد به این خواننده و بازیگر مشهور هالیوود یک نوشیدنی تعارف کرده است با رفتار بسیار بد و متکبرانه او مواجه شده است.
این مهماندار به مجله استار گفت:" من فقط گفتم ، چه نوشیدنی میل دارید برایتان بیاورم؟ اما جنیفر حتی به من نگاه هم نکرد . سرش را به طرف دستیار شخصی اش چرخاند و به او گفت ، بگو یک کوکای رژیمی برای من بیاورد."
" او حتی به من نگاه هم نکرد . خیلی ناراحت کننده بود او در فیلمهایش خیلی مهربان و خوش اخلاق به نظر می رسد."
یک منبع خبری دیگر که سالها با این ستاره ۴۳ ساله کارکرده است نیز تایید کرد که جنیفر هرگز با پیشخدمتها صحبت نمی کند . این منبع خبری که از نزدیکان جنیفر است گفت:" او هیچ وقت با فروشنده ها ، کارکنان هتل و رستوران و همینطور مهماندارها صحبت نمی کند. او فقط از طریق دستیار شخصی اش با آنها صحبت می کند و خواسته هایش را به آنها می گوید."
فيلم "چه خوبه كه برگشتي" در فضاي كمدي ساخته مي شود كه به شدت پربازيگر بوده و علاوه بر حامد بهداد چهره هاي مطرح سينمايي از جمله رضا عطاران، ليلا حاتمي، امير جعفري و حسن پورشيرازي در آن حضور دارند.
دوستان شما در این قسمت می تونید با هم در مورد سینما،تئاتر و ... گفتگو کنید
لطفا از منوی سمت راست وارد شوید
مظفرالدينشاه در فروردين سال ۱۲۷۹ از تهران به مقصد اروپا حركت كرد. در اين سفربود كه با سينما آشنا شد. در سفرنامهٔ 'مباركه مظفرالدينشاه' آمده است كه شاه روزيكشنبه هفدهم تير ۱۲۷۹ به اتفاق ميرزا ابراهيم خان عكاسباشي به تماشاي دستگاه 'سينموفتوگراف' و لانترن ماژيك رفته است. اين حادثه پنج سال پس از رواج اختراعبرادران لومير در پاريس رخ داد؛ (شاه اين دوربين را اشتباهاً سينموفتوگرافميناميد).
در هفته بعد، مظفرالدينشاه مجدداً به ديوار سينما رفت. حدود يك ماه پس از اولينديدار مظفرالدينشاه با سينما، در سهشنبه ۲۳ مرداد ۱۲۷۹ در شهر 'اوستاند' در ساحلدريا در بلژيك، جشن روز عيد گل برگزار شد و ميرزا ابراهيمخان عكاسباشي مشغول عكسسينموفتوگرافاندازي از شاه شد.
به اين ترتيب باني ورود نخستين دوربين فيلمبرداري و نمايش فيلم، مظفرالدينشاه استو نخستين فيلمبردار ايراني نيز ابراهيم خان عكاسباشي محسوب ميشود
برادران لومير، در دسامبر ۱۸۹۵ دستگاهي را به راه انداختند كه سينماتوگراف نامداشت. اين دستگاه پيچيده عكسهاي متحرك را نشان ميداد. لوميير با چرخاندن دستك آنعكسهاي متحرك را روي پردهاي سفيد به نمايش ميگذاشتند. آنها پس از استقبالپاريسيها از سينماتوگراف، نمايندگاني به كشورهاي مختلف فرستادند تا مردم آن كشورهارا با اين دستگاه آشنا كنند. اما ايران دورهٔ قاجار يكي از اين كشورها نبود.
سينما زمانيكه به سرزمين ما ايران رسيد، اسباببازي ملوكانهاي در دست شاه قاجاربود. و اگر سفر مظفرالدينشاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمايش برادران لوميرنميشد. سينما در ايران چه سرنوشتي پيدا ميكرد؟ مظفرالدينشاه سينماتوگراف راميبيند و دستور خريد آن را ميدهد و به ايران ميآورد تا از آن بهطور خصوصياستفاده كند و سينما در پس پردهٔ حرم باقي ميماند. سينما را مظفرالدينشاه واردمملكت كرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلكه در جهت ارضاي ذهن تنوع طلب و نوجويش.
چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصي سينما به ايران نمايش فيلم توسط ميرزا ابراهيم خانصحافباشي كه سفر به اروپا را تجربه كرده بود، علني ميشود. صحافباشي كه با كاربردسينما آشنا شده بود، آنرا به ميان مردم برد، اين تاريخ (۱۹۰۵) براي نمايش فيلم درايران سابقهاي آبرومند و همعصر با اكثر كشورهاي پيشرفتهٔ جهان ارائه ميدهد. كارنمايش فيلم بعد از فقط يك ماه بهم ميخورد و صحافباشي در پي گرفتاريهاي ماليدستگير و سپس تبعيد ميشود و سرانجام به هند ميرود و حركتش ناتمام ميماند.
بعد اين باور بوجود آمد كه كار سينما را بايد خارجيها برعهده گيرند و لذافعاليتهاي سينماداري را افراد غير ايراني شكل دادند. در كار فيلمسازي نيز وضع بههمين منوال بود.
با انقلاب مشروطه مجدداً اولين مباشران سينما در ايران اسامي غيرايراني داشتند: روسيخان (ايوانف)، آقايوف، اسماعيلوف، لوين و ياكوسبن. اولين ايراني خالصي كهنخستين فيلم ناطق را ميسازد، در آنسوي مرزها، در هند اجازهٔ كار پيدا ميكند.
از همان ابتدا، اقتباس و تقليد، ساختار سينماي ايران را دچار تشتت كرد و بنايي بدوناستحكام، فكر، ذوق و سليقه پيريزي شد.
پيشگامان سينماي ايران هنر سينما را سالها پيش در اين ملك متولد ساختند، كسانيچون: آوانس اوگانيانس، عبدالحسين سپنتا، خان بابا معتضدي، ابراهيم مرادي، اسماعيلكوشان، محسن بديع، احمد شيرازي، ساموئل خاچيكيان، مهدي اميرقاسمخاني، واهاكوارطانيان، آرمان، مسعود كيميايي، ناصر تقوايي، داريوش مهرجويي، علي حاتمي، بهرامبيضايي، نعمت حقيقي، فرخ غفاري، ابراهيم گلستان، عباس كيارستمي، امير نادري،محمدعلي فردين، اسفنديار منفرزاده، بهروز وثوقي، روبيك منصوري، ناصر ملكمطيعي،سهراب شهيد ثالث، پرويز كيمياوي، ابراهيم حاتميكيا، رخشانبنياعتماد، و انبوه زنان و مردان ديگري كه اين هنر را كشف كردند، به بلوغ رساندندو گسترش بخشيدند.
در تمام اين سالها، سينما در هر دوره و زمانهاي به شكلي درآمد. گاه هنر ناب بود وگاه وسيلهٔ تبليغ، گاه، اسباب تفريح و سرگرمي زمينهاي براي انتقال پيام. سينمايايران در اين سالها انبوهي علاقمند را با خود همراه كرد.
امروزه دوربين و سينما كه آن را صنعت تصوير نيز گفتهاند، ابزاري است توانمند دردست هنرمنداني كه ميكوشند به نگريستن معناي تازهاي ببخشند.
برای ورود به بخش بحث و گفتگو اینجا کلیک کنید